عبدالمتين فرهمند
محمد اشرف غني؛ رييس جمهوري در ديدار با مقامهاي ارشد امنيتي و دفاعي ولايت کاپيسا بر مديريت آتشبس احتمالي تاکيد کرده است. دفتر مطبوعاتي ارگ رياست جمهوري گفته است که آقاي غني در اين ديدار بر مديريت بهتر آتش بس احتمالي تاکيد کرد و به والي و مسوولان نظامي کاپيسا دستور داد که به خاطر هماهنگي بيشتر ميان ارگانهاي امنيتي و دفاعي مستقر در آن ولايت به منظور تامين امنيت بهتر مردم و روندهاي انتخاباتي پيش رو، تلاش کنند. اين در حالي است که پيش از اين نيز آقاي غني آتش بس حکومت و طالبان در روزهاي عيد فطر را يک تجربه موفق خوانده و گفته بود که روي آتشبس در روزهاي عيد قربان کار ميشود.
محمد اکرم اخپلواک؛ نماينده رييس جمهور در امور سياسي و رييس دبيرخانه شوراي عالي صلح نيز گفته بود که حکومت براي اعلام آتش بس در روزهاي عيد قربان آمادهگي کامل دارد.
با وجود اين موضع گيري آقاي غني، به نظر نمي رسد که حکومت، هيچ برنامه اي براي مديريت آتش بس دوباره با طالبان داشته باشد؛ همان گونه که هيچ برنامه و پيش شرطي براي «صلح» ندارد.
يک آتش بس يکجانبه و بي قيد و شرط، آتش بسي کاملا بي مبنا و فاقد برنامه ريزي استراتژيک است. حکومت از اينکه در جريان آتش بس 18 روزه پيشين، هزاران تروريست مسلح طالبان، بدون جنگ و خونريزي وارد مراکز شهرها شدند، نگران نيست، اما از اين که شماري از آنها به دوربينها لبخند زدند و با مردم عکس گرفتند، عميقا خوشحال و شادمان است. اين در حالي است که طالبان حتي نفس حرکت دولت براي اعلام آتش بس را به رسميت نشناختند؛ بلکه با محدود کردن آتش بس خود به سه روز عيد، آن را حمايت از مردم افغانستان در اين ايام، عنوان کردند. فراتر از آن، اين گروه، به آتش بس حکومت به مثابه يک حرکت انساني و مبتني بر حسن نيت، نه تنها احترام نگذاشتند؛ بلکه با استفاده از اين فرصت، بدترين و مرگبارترين ضربات را بر نيروهاي امنيتي وارد آوردند.
چنين آتش بسي، نه کمکي به صلح ميکند و نه از حمايت مردم افغانستان برخوردار است، زيرا نخستين لازمه آتش بس، اين است که دوجانبه و کاملا بر پايه شرايط، محدوديتها و نگرانيهاي امنيتي دوطرف درگير باشد.
همان گونه که در ايام آتش بس با طالبان، نيروهاي امنيتي دولتي، حق نداشتند با تفنگها و پرچمهاي شان در مناطق تحت سلطه طالبان، نمايش قدرت بدهند، طالبان نيز نبايد از چنين حقي برخوردار باشند.
تمهيدات و تدابير سختگيرانه امنيتي، يکي ديگر از انتظارات مردم در ايام آتش بس است. طالباني که در لباس گوسفند وارد شهرها ميشوند، نبايد فردا در هيأت گرگ ظاهر شوند و رمهها را بدرند.
در کشوري مانند افغانستان که دولت سال هاست با يک گروه تروريست، غير مسوول و مزدور بيگانه درگير است که هيچ اصل و قاعده اي را به رسميت نمي شناسد، اعلام آتش بس بي لگام و فاقد قيد و شرط، بسيار ساده انگارانه خواهد بود. نکته ديگر اين است که اعلام آتش بس يکجانبه نبايد به يک کارناوال و مارش نظامي با رويکرد قومي از سوي طالبان و بخشي از حکومت، تبديل شود. افغانستان، کشوري کثيرالقومي است. به جز ارگ رياست جمهوري و يک حلقه کوچک قومي که کانون مرکزي قدرت را در انحصار خود قرار داده است، جريانها و طيف هاي قدرتمند سياسي و قومي ديگري نيز هستند که خود را شريک و سهيم در بازي هاي سياسي مرتبط با سرنوشت جمعي مردم افغانستان مي دانند؛ بنابراين، اعلام آتش بس نبايد اصولا بر پايه يک اراده اقتدارگرايانه قومي صورت گيرد. اين مهم، نيازمند مشورت هاي فشرده و صريح با احزاب، افراد، رهبران سياسي و قومي و ائتلافهاي بزرگ مخالف دولت است. طالبان در طول اين سالها تنها با دولت مرکزي کابل، درگير جنگ نبوده است. اين گروه رهبران بزرگ بسياري از احزاب نيرومند سياسي و بزرگان پرنفوذ قومي را نيز با انگيزههاي نژادپرستانه، مذهبي و استخباراتي آماج قرار داده است؛ بنابراين، نه آتش بس با اين گروه و نه صلح با آن، نميتواند تابع تصميمهاي خودخواهانه فردي و تمايلات قومي يک حلقه کوچک صورت بگيرد، زيرا هزينه و تاوان آتش بس يکجانبه و فاقد دستاورد با طالبان، نبايد فروپاشي وحدت سياسي و اجتماعي نيمبند و در معرض تلاشي و فروپاشي اقوام، طيفهاي سياسي و اجتماعي، جريانها و احزاب و ائتلافها باشد.