نورالله وليزاده
حنيف اتمر را بسياريها «رييس جمهور مخفي» ميخواندند و استعفاي او يک رويداد سياسي با اهميت است. اتمر طراح اصلي سياستهاي نامدون حکومت وحدت ملي به رهبري اشرف غني بود. او بيش از آنکه در شوراي امنيت، کارهاي امنيتي انجام دهد، به امور سياسي ميپرداخت. البته نفوذ و مداخله او در امور امنيتي نيز چشمگير بوده تا آنجا که استقلاليت نهادهاي امنيتي کشور را زير سوال برده بود.
در مذاکره با طالبان، در مواجهه حکومت با احزاب و جريانهاي سياسي و در روابط خارجي حکومت، اتمر به صورت مستقيم و مؤثر دخالت ميکرد و به اصطلاح همهکاره حکومت بود. به قول بعضيها اتمر چنان در حکومت زياد کار ميکرد که رييس خود را به واهمه انداخته بود. از دستکم يکسال به اين طرف، گاه گاهي گزارشهايي در مورد اختلاف ميان اتمر و غني منتشر ميشد. حتا گمانههايي در مورد اينکه اتمر عليه غني کودتاي نظامي را از درون شکل دهد، مطرح شد. گفته ميشود که اتمر به احتمال قوي در انتخابات آينده رياست جمهوري خود را نامزد کند که به اين ترتيب از رقباي اصلي اشرف غني به شمار خواهد آمد.
در مورد استعفاي اتمر، بعضيها ميگويند که او خود به خاطر اتخاذ آمادهگيها به انتخابات آينده استعفا کرده و بعضيها ميگويند که او از سوي اشرف غني مجبور به استعفا شده است. نزديکي اتمر به غني به حدي زياد بوده که برخيها حتا استعفاي او را يک امر دستوري و از قبل توافق شده ميان او و اشرف غني ميدانند و به اين باوراند که اتمر کنار رفته تا زمينه ماندن همين «ساز و برگ» را در قدرت براي آينده نيز تضمين کند.
اما اتمر چرا استعفا کرد؟ به اين پرسش همانگونه که گفته شد دو پاسخ وجود دارد. يک پاسخ اين است که او خود استعفا کرده تا به انتخابات آينده آمادهگي بگيرد، اما پاسخ دوم اين است که او مجبور به استعفا شده است.
آقاي اتمر دلايل استعفاي خود را در خبرنامهاي که به رسانهها فرستاده،«اختلافات جدي با سياستها و روشهاي سطح رهبري دولت در عرصه حفظ و تحکيم وحدت و اجماع ملي، تأمين صلح و امنيت، مديريت سياسي و امور انتخابات، حکومتداري خوب و تحکيم روابط منطقوي و بينالمللي کشور در ماههاي اخير.» عنوان کرده است. از اين گفتهها چنين استنباط ميشود که آقاي اتمر مجبور به استعفا شده است. باتوجه به تندخويي اشرف غني، ممکن نيست که کسي از جمع مشاوران و نزديکانش با سياستهايش مخالفت جدي داشته باشد و همچنان به کارش ادامه دهد. به صورت دقيق روشن نيست که آقاي اتمر با کدام برنامههاي مشخص اشرف غني مخالفت داشته است. احتمالن در آينده او در اين زمينه بيشتر توضيح بدهد. اما آنچه واضح است اين است که در عرصههاييکه او گفته مخالف سياستها و روشهاي رهبري حکومت بوده، مشکلات زيادي وجود دارد.
حفظ و تحکيم وحدت و اجماع ملي:
اتمر گفته که در عرصه حفظ و تحکيم وحدت و اجماع ملي با سياستها و روش غني مخالف بوده است. سياست حکومت در اين زمينه با مخالفتها و انتقادهاي سختي از جانب احزاب وجريانهاي سياسي ديگر نيز روبرو بوده است. سياستهاي غني در کل واگرايانه دانسته ميشود. در نتيجه اين سياستها جريانهاي سياسي زيادي از محور همکاري با حکومت دور شدند و به مخالفان سرسخت سياسي حکومت مبدل شدند. اما تا زماني که اتمر استعفا نداده نبود، گفته ميشد که طراح اصلي سياستهاي حکومت در اين عرصه شخص آقاي حنيف اتمر بوده است. حالا در اين زمينه نياز به توضيح بيشتر وجود دارد تا روشن شود که به گونه مشخص در عرصه حفظ و تحکيم وحدت ملي، غني چه روشها و راهکارهايي را در پيش گرفت که اتمر با آن مخالفت کرد و راهکار مورد نظر اتمر چه بوده است. اين يک امر معمول است که پس از کنار رفتن از حکومت، مقامهاي حکومتي به منتقدين حکومت مبدل مي شوند و خود رامخالف سياستهايي ميدانند که گويا به زيان منافع ملي و… بوده است. با توجه به اين که اتمر برنامه نامزد شدن در انتخابات آينده را دارد، اين انتقادش به غني ميتواند حاوي پيامي به جريانها و احزاب سياسي باشد تا از غني فاصله گرفته و به اتمر نزديک شوند.
تأمين صلح و امنيت:
نکته دومي در فهرست دلايلي که اتمر براي استعفايش به آن اشاره کرده، مخالفت او، با روشها وسياستهاي حکومت در عرصه تأمين صلح و امنيت است. اکثرن منتقدان حکومت، غني را متهم به بازگذاشتن دست اتمر در مديريت صلح و جنگ ميکردند که نتيجه آن بدترشدن وضعيت امنيت دانسته ميشود. در اين شکي نيست که امنيت نسبت به گذشته بهبود نيافته، بل بدتر هم شده است. حنيف اتمر منحيث مشاور امنيت ملي که اشراف و نفوذ زياد در سکتور امنيتي کشور داشت، در اين زمينه مسوول دانسته ميشود. چه کارهايي اتمر ميخواسته به خاطر تأمين امنيت انجام دهد که غني مانع شده است؟ به اين سوال پاسخ آقاي اتمر لازمي است. در عرصه صلح نيز آقاي اتمر صاحب صلاحيت و اختيار بود. موافقتنامه صلح حکومت با حزب اسلامي به ابتکار و زير نظر اتمر صورت گرفت و ابتکار عمل در مذاکره با طالبان نيز در دست اتمر بود. چنانکه بسياريها شوراي صلح را نمايشي ميدانند.
مديريت سياسي و امور انتخابات:
در مديريت سياسي و امور انتخابات نيز، مجري سياستهاي نرم حکومت حنيف اتمر دانسته ميشد. شوراي امنيت به رهبري و رياست اتمر، تماسهايي با احزاب و جريانهاي سياسي برقرار ميکرد و در شناسايي نامزدان انتخابات نيز شوراي امنيت به بهانه اعمال دقت امنيتي، مداخله صريح و مستقيم داشت. جنرال دوستم باري مدعي شد که حنيف اتمر عليه او توطيه ميچيند. اين ادعا از سوي مقامهاي ديگر حکومتي نيز مطرح شد. برخيها به اين باوراند که روابط ناجور غني با بسياري از جريانهاي سياسي معلول برنامهريزي هاي سياسي اتمر بوده است.
تحکيم روابط منطقوي و بينالمللي کشور:
شايد تا حدودي بتوان با حنيف اتمر در اين زمينه موافق بود که ميان او و غني در عرصه روابط بينالمللي اختلاف وجود داشته است. اتمر پيمان امنيتي کابل-واشنگتن را در ساعات نخست تشکيل حکومت وحدت ملي امضا کرد و روابط تخريب شده کابل و واشنگتن را با اين کار ترميم کرد. اتمر از طرفداران روابط نيک ميان امريکا و افغانستان دانسته ميشود. غني در اين زمينه با اتمر مخالف بوده و روابط بدي با امريکاييها داشته است. از همينجاست که برخيها کنار رفتن اتمر از حکومت را با آمدن زلمي خليلزاد منحيث نماينده ويژه امريکا براي افغانستان مرتبط ميدانند. احتمالن خليلزاد و اتمر در يک صف قرار گرفته و در صدد ترميم اوضاع نابهنجار کنوني در سطح داخلي و منطقهيي شوند.
امريکاييها از وضعيت موجود در افغانستان ناراضاند و معلول اين وضعيت حکومت غني را ميدانند. آنان به اين نتيجه رسيدهاند که زلمي خليلزاد را دوباره به افغانستان بفرستند تا اوضاع از همپاشيده را دوباره سر وسامان دهد. اتمر متوجه اين موضوع شده و از غني فاصله گرفت، تا بتواند منحيث يک طرف قابل محاسبه در انتخابات آينده براي امريکايي عرض اندام کند. از اين لحاظ، اتمر رقيب کرزي دانسته ميشود که او نيز در تلاش مديريت اوضاع سياسي بيرون از حکومت وآمدن به صحنه سياسي افغانستان براي بار دوم است. کرزي در تماس نزديک با روسها تلاش ميکند که از اوضاع پيش آمده سياسي به نفع خود استفاده کند. تا کنون کرزي رقيب جدي اي در اين زمينه نداشت.
چالشي که فرا راه کار سياسي اتمر وجود دارد، جلب اعتماد جريانهاي سياسي داخلي است. تقريبا اکثريت اعضاي رهبري ايتلاف بزرگ سياسياي که تازه در محوريت جنرال دوستم، عطامحمدنور و محمد محقق شکل گرفت و خود را داعيه دار يک جريان سياسي بزرگ بيرون از حکومت ميداند، نسبت به اتمر به ديده شک و ترديد مينگرند و او را طراح اصلي انزواي سياسي خويش و بدشدن روابط شان با حکومت ميدانند. از اينرو براي آنان دشوار است که بالاي اتمراعتماد کنند. البته اگر اتمر بتواند آنان راقانع سازد که «دشمن اصلي» آنان غني است، قادر به نزديکي با آنان خواهد شد. در اين ميان نقش خليلزاد نيز برجسته خواهد بود. اگر خليلزاد و اتمر در يک صف قرار گيرند و براي ايجاد يک محور واحد کار کنند، وضعيت فرق خواهد کرد.
سياست در افغانستان به شدت تحليلگريز شده است. هر اتفاقي ممکن است بيافتد. به نظر ميرسد که تغيير مثبت اوضاع سياسي در آينده به تصاميم امريکاييها بستهگي داشته باشد. امريکاييها به شدت از وضعيت موجود سرخورده به نظر ميرسند و مداخله صريح روسيه و فعال شدن اين کشور در منطقه، امريکا را وادار به روي دست گرفتن يک سلسله اقدامات غير قابل پيشبيني کرده است. امريکاييها استراتيژي جنوب آسياي خويش را ناکام ارزيابي کردهاند و در فرايند بازنگري اين استراتيژي تغييراتي را در نظر دارند که استعفاي اتمر با اين موضوع نيز بي ارتباط نيست.