محمد مرادي
تحولات پنج دهه اخير در افغانستان علاوه بر اين که روابط اين کشور را با جامعه جهاني متحول کرد سياست کشورهاي خارجي را نيز در قبال افغانستان ضمن رابطه مرکز به مرکز به رابطه مرکز به محور نيز تغيير داد.
در طول اين سالها علاوه بر اين که کشورهاي خارجي با دولت مرکزي در کابل رابطه داشتهاند، با گروههاي قوميتي به صورت عمده پشتونها نيز اين رابطه به صورت مستقل حفظ شده است، به طور مثال: شوروي سابق در دهه چهل و نيمه اول دهه پنجاه خورشيدي علاوه بر اين که با نظام شاهي محمدظاهرشاه و جمهوري «داوودخان» رابطه ديپلماتيک داشت با حزب دموکراتيک خلق افغانستان با محوريت حلقه پشتوني نيز ارتباط دوستانه برقرار کرده بود که پس از کودتاي هفت ثور/ سال 1357 بيش از پيش تقويت گرديد.
روسيه از آغاز بازي بزرگ تاکنون همواره کوشيده است که پشتونها را در افغانستان از خود راضي نگهداشته و از ايديولوژي پشتونيزم در افغانستان حمايتهاي همه جانبه کند. مسکو نه تنها درصدد تحکيم روابط با پشتونهاي افغانستان بوده و هست، بلکه اين تلاشها تا به مناطق قبايلي پاکستان نيز امتداد يافته است. در گذشته حزب «عوامي نيشنل» پاکستان بهترين روابط را با شوروي سابق داشت که در حال حاضر نيز رهبران اين حزب با روسيه بدون ارتباط نيستند از همينرو هر چند در حال حاضر روسها از ديدگاه استراتيژيک مخالف حضور دراز مدت امريکاييها در افغانستان بوده اند، اما در بُعد تاکتيکي در زمينه استقرار يک دولت ناسيوناليستي قوم محور در کابل با امريکاييها هيچ اختلافي ندارند و آن را به سود خود ميدانند.
حمايت نظامي دو سال پيش مسکو از دولت اشرف غني در همين راستا صورت گرفت که بر اساس آن 10 هزار قبضه اسلحه نوع کلاشينکوف به دولت افغانستان واگذار شد، همچنان روسيه در حال حاضر با جريانهاي مليگرايي پشتون که در روسيه بسر ميبرند روابط بسيار گرم دارد. اين پشتونها به صورت عمده اعضاي سابق حزب منحله دموکراتيک خلق افغانستان هستند. از نظر قومي بيشتر آنها غلجايي بوده و با اشرف غني احمدزي رابطه تباري دارند، اين جريانها بيشتر فعاليت اقتصادي داشته و در مجتمع تجاري «سوستوپل» مسکو به تجارت مشغولاند.
روابط روسيه و طالبان نيز در 23 سال اخير با فرازوفرود همراه بوده است. در زمان حاکميت طالبان نمايندهگان روسيه و طالبان در اسلامآباد مذاکراتي را انجام دادند. در آن زمان مدير ميز روسيه در وزارت خارجه اين کشور گفته بود که مسکو چندين بار تلاش کرد، تا روابط خود را با طالبان بهبود بخشد. نمايندهگان روسيه در سال 1997 در اسلامآباد به طالبان توصيه کرده بودند که با مخالفان خود مذاکره کنند.
از همه مهمتر زماني که نمايندهگان «چچن» به کابل آمدند روسها در اسلامآباد از طالبان خواستند که به حاکميت ارضي روسيه احترام بگذارند. دو روز پس از حمله موشکي امريکا به افغانستان در سال 1998 سفارت افغانستان در امارات به کابل اطلاع داد که روسها تصميم دارند هيأتي را به سرپرستي «الکساندر اوبلوف» به کابل اعزام نموده تا سفارت روسيه را مجددن در اين شهر فعال کنند سفارت افغانستان در اسلامآباد نيز اين خبر را به کابل گزارش داد، اما سفر هيآت روسي به افغانستان صورت نگرفت. در آن زمان روسها بيشتر از ناحيه گروههاي افراطگرا در آسياي مرکزي، قاچاق مواد مخدر و به رسميت شناخته شدن چچن توسط طالبان نگران بودند، بنابراين روسها تمايل داشتند که با طالبان رابطه برقرار کنند. به رغم آن که روابط روسيه و طالبان در دوره طالبان خراب بود، اما باز هم تماسهايي بين مسکو و طالبان صورت ميگرفت البته در سال 2000 ميلادي که طالبان چچن را به رسميت شناخت ارتباط بين مسکو و طالبان به کلي قطع شد.
پس از سقوط دوره طالبان تماسهايي بين اين گروه و روسيه در سالهاي 2006 و 2007 انجام شد که بيشتر روي جلوگيري از قاچاق مواد مخدر به آسياي مرکزي متمرکز بود. زماني که يکي از خلبانان روسي توسط طالبان در سال 2013 بازداشت شد «ضمير کابلوف» نماينده ويژه روسيه در امور افغانستان مذاکراتي را با طالبان آغاز کرد که پس از يک سال گفتوگو خلبان روسي آزاد شد، با اين وجود در آن زمان روابط طالبان و روسيه خيلي گرم نبود.
ظهور داعش در عراق و سوريه منافع روسيه را در آسياي مرکزي تهديد کرد به همين خاطر مسکو حمايت خود را از رژيم بشار اسد افزايش داد که تاکنون کماکان ادامه دارد. همزمان با اين، سران روسيه از سه سال به اينسو درباره حضور داعش در افغانستان هشدار داده و هرازگاهي اظهارنظرهايي نيز در خصوص رقم جنگجويان داعش در افغانستان داشتهاند.
از طرف ديگر طالبان در آغاز با داعش رفتار بسيار محتاطانه داشتند، اما زماني که تعدادي از سران طالبان به داعش پيوستند و برخوردهاي مسلحانه بين طالبان و داعش آغاز شد، طالبان به صورت رسمي نامهاي به «ابوبکر بغدادي» فرستادند. داعش به نامه طالبان واکنش شديدي نشان داد که از آن جمله کشتن تعدادي از سران طالبان در ننگرهار بود. خونريزي بين طالبان و داعش سبب شد، تا بيشازپيش بين اين دو جريان فاصله ايجاد شود، سپس روسيه با استفاده از اين موقعيت تلاشهايي را براي نزديک شدن به طالبان آغاز کرد بهرغم آن که تاکنون به صورت رسمي ديدار مقامهاي روسيه با طالبان تأييد نشده، اما مقامهاي روسي ديدار با سران طالبان را رد نکردهاند. طالبان نيز با انتشار بيانيهاي در 12 اپريل سال جاري ميلادي به صورت تلويحي ارتباط با روسيه را تأييد نموده و بيان داشتند که اين گروه «تفاهم سياسي با جهتهاي ذيدخل را يک ضرورت ملي ميپندارد.»
در ايامي که موضوع رابطه طالبان با روسيه داغ بود، پروسه مسکو شکل گرفت که تاکنون چندين نشست با حضور نمايندهگان پاکستان، چين، روسيه و ايران برگزار شده است. قرار بود، هفته جاري نيز نشستي با حضور نمايندهگان طالبان در مسکو برگزار شود، اما بنا به مخالفت کابل و واشنگتن به تعويق افتاد. با اين که ديگر قرار نيست نشست مسکو با حضور نمايندهگان طالبان و بدون حضور دولت افغانستان برگزار شود، اما اعلام برگزاري نشست مسکو با حضور طالبان نشان داد که رابطه روسيه با اين گروه از حد گمانه خارج گرديده و به يک اصل تبديل شده است.
چه کاخ سفيد و يا هم ارگ رياست جمهوري افغانستان بخواهند و يا نخواهند، رابطه گروه طالبان با روسيه در آينده شکل رسميتري به خود خواهد گرفت و از اخفا خارج خواهد شد، در اين صورت تنشهاي ديپلماتيک مسکو و واشنگتن در افغانستان نيز جايش را از پشت ميزها و تريبونها به ميدانهاي جنگ تغيير خواهد داد.