پرتونادری
میگویند المتفکر و المتغییر به سخنگویان فرنگ دیده خود فرمان داده اند تا در چند دقیقه، تمام فرهنگهای پارسیدری و پشتو را برگ گردانی کنند و شدیدترین الفاظ را بیابند تا آنان حادثه انتحاری امروز را تقتقتق بیح کنند.
بر بنیاد گزارشها سخنگویان فرنگ دیده و دیپلوم دراز هر دو چند لحظه پیش عرق آلو برگشته و از المتفکر و المتغییر پوزش خواستند که ای رهبران بزرگ! بر ما ببخشایید که به سبب برفباری های اخیر سواد فارسی و پشتوی ما نم کشیده است و ما نتوانستیم شدیدترین الفاظ را پیدا کنیم. از دستیاران وطنی خود هم که خواستیم ما را یاری کنند؛ پس از تلاش زیاد گفتند:
– دیگر شدیدترین الفاظ برای تقبیح در فرهنگها برجای نمانده است!
پرسیدیم چرا؟
گفتند: از بس که جلالتمابان المتفکر و المتغییر از شدیدترین الفاظ در تق تق بیحهای خود استفاده کرده اند که دیگر همه الفاظ شدید از شرم از فرهنگها گریخته اند!
المتفکر و المتغییر با یک صدا میپرسند: مگر یکی چند تا هم نمانده است که آبروی خوده میخریدیم!
سخنگویان: – تا جای که دستیاران وطنی ما گفتند، چنین الفاظی هنوز در کوچهها وجود دارند؛ اما بسیار خطرناک اند!
المتفکر و المتغییر: زود باشید به کوچههای بدوید و تا کنفرانس لافزنی آغاز نشده دو سبد از آن الفاظ را باخود بیاورید تا تقتقبیح کنیم! باید بدانید که هیچ تفنگی بی مرمی فیر نمیشود!
خنگویان:
– نمیشود که آن الفاظ را از کوچه بیاوریم. برای آن که مردم هر روز این الفاظ را چنان پارهسنگهایی در فلاخن دشنام میگذارند و به سوی شما پرتاب میکنند! مردم میگویند که این الفاظ برای خود ما نیاز است.
المتفکر با خشونت بر مشاور ارشد خود در امور دشنامهای عامیانه فریاد می زند، مگر تو از چنین الفاظی چیزی نمیدانی؟ یک عمر نان و آبت دادم، حال چیزی بگو!
مشاور دشنامهای عامیانه چیزی درگوش المتفکر پُس پُس میکند و المتفکر مانند فنر ازجای می پرد، پای برزمین میکوبد، دست بر آسمان می افشاند و دهن تا بناگوش باز می و فریاد میزند: ای ده … ای ده …اگه ده گیرم بیایی پاره پارهات میکنم!
مشاور ارشد در امور دشنامهای عامیانه میگوید: جناب المتفکر، جناب المتفکر! حاجت پاره پاره کردن نیست،انتحاری خود نیز پاره پاره شده است!
– خو پس متعادل است. به گفتۀ سلطان المعزولان آنها هم افغانهای خود ما هستند. برادران ما هستند اگر دیگران را میکشند خوده را هم میکشند. به نامردی خو نمیکشند!
خو باز هم نمیشه که چیزی نگفت.
ای ده… ای ده ……
ای ستا په …
المتغییر از جای بلند میشود و تا میخواهد گلو صاف میکند که یکی از مشاورانش میگوید: کوشش کنید که تقبیحات شما چرب تر از تقبیحات المتفکر باشد تا مردم نگویند که شما از الفاظ شدید کوچه چیزی نمیدانید.
المتغییر: ملا را استنجا زدن یاد مده! مه میفهمم که چگونه در گلونجشان بزنم. مهم این است که باید مردم بفهمند که ما امروز در کابرد شدید ترین الفاظ تقبیحی در فرهنگ عامیانه پنجاه پنجاه به تفاهم رسیدیم! این یکی از دست آوردهای بزرگ ما خواهد بود و تاریخ حکومت الدوکله با افتخار به یاد خواهد داشت!
برو که حالا تره هم گفته بودم: ای ده … …